مرد به رختخواب میرود، اما خوابش نمیبرد. ملحفه ها را می اندازد. سیگاری روشن میکند. کمی مطالعه میکند. دوباره چراغ را خاموش میکند اما باز نمیتواند بخوابد. ساعت سه صبح بلند میشود، در خانه دوست و همسایه اش را میزند، پیش او درد دل میکند و به او میگوید که نمیتواند بخوابد و خوابش نمی برد. از او راهنمایی میخواهد. دوستش پیشنهاد میکند که قدمی بزند. شاید خسته شود. بعد باید فنجانی جوشانده برگ زیرفون ب,هنوز,خوابش,نمیبرد ...ادامه مطلب