پالتون

متن مرتبط با «چه شب ساکتیست» در سایت پالتون نوشته شده است

مردم به چه امیدی بهت پول بدن؟

  • چیزی تا تموم کردن مقطع کارشناسی نمونده. بیشتر از قبل تلاش میکنم. تلاشم اینه که مرور کنم تا مطالب تثبیت بشه و از خاطرم نره. اما متاسفانه هرچی به آخر دانشگاه نزدیک میشیم، هم کلاسی ها و حقوقخوانان هم دوره ایم، سست تر و تنبل تر میشن. استاد هربار که سوال میکنه و  پاسخ صحیحی از دانشجوها دریافت نمیکنه بیشتر نا امید میشه. اکثرا هیچی نمیدونن و عده کمی فقط مطالب ترم پیش رو یادشون هست. اونم بخاطر اینکه برای امتحان زیاد خونده بودن. اکثرا جزوه خوندن. رنگ مواد قانونی و دکترین حقوقی رو ندیدن. اگه کمی بهشون توجه کنم منم مثل اونا میشم. بی انگیزه و سست. مجبورم عکس کارآموزان جدید الورود کانون و مرکز وکلا رو ببینم تا انرژیم بیشتر بشه.تازه میفهمم چرا این همه تحصیل کرده بیکار داریم، چرا این همه میگن مدرک بدردمون نخورد. بذارید من جوابشو بدم. " چون هیچی بلد نیستی!" بله! فقط با جزوه و یلخی بودن مدرک گرفتی. آخه اینم شد تحصیل علم؟ پس فردا میتونی حق موکلت رو از غاصب و جنایتکار بگیری؟ میتونی یه قرارداد تنظیم کنی که کلاه سر مراجعه کننده ات نره؟ خب نمیتونی دیگه. مردم به چه امیدی بیان بهت پول بدن؟ عاشق چشم و ابروت که نیستن. فرض کن دارن زمینی که ارث پدریت هست رو از چنگت میکشن بیرون. تو نمیری ده جا سوال کنی کدوم مشاور حقوقی بهتره؟ کی بهتر میتونه دفاع کنه؟ یا حداقل میری پیش کسی که احتمال بدی بتونی دوتا لایحه درست و حسابی بنویسه. نه بری پیش یکی که تمام فهمش از حقوق و قوانین، جزوه ی ناقصی بوده که از استاد نوشته. اگه میخواین کار حقوقی بکنید و اینطور تحصیل میکنید، خجالت بکشید. هیچ عذری هم پذیرفته نیست! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چه شود هرچه شود

  • چه شود هر چه شودصاحب قلب بی قرار من تو باشیچه شود هر که ز ما نیسترود تا به ابددار و ندار من تو باشیچه شود هر چه که خواهم شود وچشم تو برق نگاهم شود وخنده ات پشت و پناهم شود واز تو خالی نشود زندگی امچه شود قافله غم رود واز بهشتم جهنم رود ولحظه های پوچ بی هم رود واز تو خالی نشود زندگی امبهترین حال جهان را دارمبا تو پیدا و نهان را دارمهر چه خوشبخت شدن میخواهدمن کنار تو همان را دارمچه شود هر چه که خواهم شود وچشم تو برق نگاهم شود وخنده ات پشت و پناهم شود واز تو خالی نشود زندگی امچه شود قافله غم رود واز بهشتم جهنم رود ولحظه های پوچ بی هم رود واز تو خالی نشود زندگی امبهترین حال جهان را دارمبا تو پیدا و نهان را دارمهر چه خوشبخت شدن میخواهدمن کنار تو همان را دارمبهترین حال جهان را دارمبا تو پیدا و نهان را دارمهر چه خوشبخت شدن میخواهدمن کنار تو همان را دارمبرچسب‌ها: علی بحرینی, امیرعباس گلاب بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هرشب در اتاقی تاریک

  • هـرشـب در اتـاقـی تـاریـکــ نشـسـتــه ام و دیـوارها هـر لحـ&, ...ادامه مطلب

  • خیالت لیوان آبی ست که هرشب بالای سرم میگذارم

  • خيالتليوانِ آبی ست كه هر شب بالاي سر ميگذارمنيمه شب از خوابِ نداشتنت ميپَرمجرعه اي مي نوشمت آرامم ميكندو اين داستان ادامه دارد...  , ...ادامه مطلب

  • خواستم داد شوم … گرچه لبم دوخته است

  • خواستم داد شوم … گرچه لبم دوخته استخودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته استخواستم جیغ شوم، گریه‌ی بی‌شرط شومخواستم از همه‌ی مرحله‌ها پرت شوموسط گریه‌ی من رقص جنوبی کردیمکامپیوتر شدم و بازی خوبی کردیمکسی از گوشی مشغول، به من می‌خندیدآخر مرحله شد، غول به من می‌خندید !دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادموسط تلویزیون باختم و جان دادم !یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرابازی مسخره‌ای بود … رها کرد مرا !با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدمشوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم !!خشم و توپیدن من! در پی ِ یاری تازهترس گل دادن تو در وسط ِ دروازهآنچه می‌رفت و نمی‌رفت فرو … من بودم !حافظ ِ اینهمه اسرار ِ مگو، من بودم« آفرین بر نظر ِ لطف ِ خطاپوشش » بودیک نفر، آن طرف ِ گوشی ِ خاموشش بوداز تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردمدردم این بود که از یار ِ خودی گل خوردم !حرفی از عقل ِ بداندیش به یک مست زدندباختم! آخر بازی، همگی دست زدنداز تو آغاز شدم تا که به پایان برسمرفتم از کوچه که شاید به خیابان برسمبوی زن دادم و زن داد به موی فـَشِنم !!راه رفتم که به بیراهه‌ی خود، مطمئنمعینک دودی‌ام از تو متلک می‌انداختبعد هر سکس، مرا عشق به شک می‌انداختخواندم و خواندی‌ام از کفر هزاران آیهبعد بر باد شدم با موتور همسایهحسّ عصیان زنی که وسط سیبم بودحسّ سنگینی ِ چاقوت که در جیبم بودزنگ می‌خوردی و قلبم به صدا دوخته بود« تا کجا باز دل غ, ...ادامه مطلب

  • چه زندگی خوبی!

  • گذشته ای که حالمان را گرفته است آینده ای که حالی برای رسیدنش نداریم و حالی که حالمان را به هم میزند... چه زندگی خوبی!   &n, ...ادامه مطلب

  • به بهانه هرشب

  • دارد صدایت می زنم... بشنو صدایم را! بیرون بکش از زندگی و مرگ! پایم را داری کنار شوهرت از بغض می میری شب ها که از درد تو می گیرم کجایم را هر بوسه ات یک قسمت از کابوس هایم شد از ابتدا معلوم بودم انتهایم را در هر خیابان گریه کردم، گریه من را کرد! شاید ببیند شوهر تو اشک هایم را هیچم! ولی دارم عزیزم «هیچ» را از تو مستیم از نوشابه ی مشکی ست یا از تو؟! دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم حالا «دکارت»,بهانه,هرشب ...ادامه مطلب

  • چه دلمان بخواهد چه نخواهد

  • چـه دلـمـان بـخـواهـد، چـه دلـمان نـخـواهـد، خــــدا یـک وقـت هـایـی دلـش نـمـی خـواهـد...!   , ...ادامه مطلب

  • چه بی قرار و دردمندانه تر از این

  • چـه آرام بـودم و چـه بی قـرار شـدم چـه بی قرار و دردمـندانه تر ایـن کـه نمـی تـوانـم خـود را بـرای خـودم توضیـح بدهـم! برچسب‌ها: محمود دولت آبادی, چه آرام بودم, توضیحی از خود, بی قرار, دردمندانه, ...ادامه مطلب

  • چه شب ساکتی است !

  •   می بینی چه شب ساکتی است؟ انگار هیچکسی در دنیا نیست ! یا شاید ، من در دنیای هیچکس نیستم...  ,چه شب ساکتیست,میبینی چه شب ساکتی است ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها