پالتون

متن مرتبط با «تف به جغرافياي تنهايي» در سایت پالتون نوشته شده است

رسیدن به آرزویی که خوشحالم نکرد

  • به آرزویی که ۲،۳ ساله ام بلاخره رسیدم. منظورم آرزوییه که ۲،۳ ساله تو دلم داشتم. اما خوشحال نیستم...دیگه وقتی بهش رسیدم که میشه بگم ذوقی نداشتم. فقط خواستم برسم که حسرتش به دلم‌ نمونه... بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مردم به چه امیدی بهت پول بدن؟

  • چیزی تا تموم کردن مقطع کارشناسی نمونده. بیشتر از قبل تلاش میکنم. تلاشم اینه که مرور کنم تا مطالب تثبیت بشه و از خاطرم نره. اما متاسفانه هرچی به آخر دانشگاه نزدیک میشیم، هم کلاسی ها و حقوقخوانان هم دوره ایم، سست تر و تنبل تر میشن. استاد هربار که سوال میکنه و  پاسخ صحیحی از دانشجوها دریافت نمیکنه بیشتر نا امید میشه. اکثرا هیچی نمیدونن و عده کمی فقط مطالب ترم پیش رو یادشون هست. اونم بخاطر اینکه برای امتحان زیاد خونده بودن. اکثرا جزوه خوندن. رنگ مواد قانونی و دکترین حقوقی رو ندیدن. اگه کمی بهشون توجه کنم منم مثل اونا میشم. بی انگیزه و سست. مجبورم عکس کارآموزان جدید الورود کانون و مرکز وکلا رو ببینم تا انرژیم بیشتر بشه.تازه میفهمم چرا این همه تحصیل کرده بیکار داریم، چرا این همه میگن مدرک بدردمون نخورد. بذارید من جوابشو بدم. " چون هیچی بلد نیستی!" بله! فقط با جزوه و یلخی بودن مدرک گرفتی. آخه اینم شد تحصیل علم؟ پس فردا میتونی حق موکلت رو از غاصب و جنایتکار بگیری؟ میتونی یه قرارداد تنظیم کنی که کلاه سر مراجعه کننده ات نره؟ خب نمیتونی دیگه. مردم به چه امیدی بیان بهت پول بدن؟ عاشق چشم و ابروت که نیستن. فرض کن دارن زمینی که ارث پدریت هست رو از چنگت میکشن بیرون. تو نمیری ده جا سوال کنی کدوم مشاور حقوقی بهتره؟ کی بهتر میتونه دفاع کنه؟ یا حداقل میری پیش کسی که احتمال بدی بتونی دوتا لایحه درست و حسابی بنویسه. نه بری پیش یکی که تمام فهمش از حقوق و قوانین، جزوه ی ناقصی بوده که از استاد نوشته. اگه میخواین کار حقوقی بکنید و اینطور تحصیل میکنید، خجالت بکشید. هیچ عذری هم پذیرفته نیست! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ترم یک حقوق و عشق به کاراگاهی

  • اوایل ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته حقوق، یکی از فانتزی هایی که خیلی تو سرم بود " حرفه کاراگاهی " بود. اونم نه یک کاراگاه خوشحال و خوشرو. بلکه یک کاراگاه کاملا جدی که خیلی به خودش سخت میگیره. اغلب کم حرف، سرد و بی روح اما خیلی پیگیر و خبره. وقتی میدیدم کاراگاه مقام قضائی نداره و فقط دستور میگیره، میخورد تو ذوقم. آخه خودمو مستقل تر از این میدونستم که بازپرس پرونده بخواد بگه چیکار کن چیکار نکن. برای همین آرزو میکردم کاش یک شغلی بود که هم بتونی بازپرس قضائی باشی هم کاراگاه باشی. چون تحقیق و تعقیب جزئی تر و واقعی تر توسط کاراگاه اتفاق میفته تا بازپرس. اصلا امکان داره گاهی وقتا کاراگاه مثل یه نیروی مسلح وارد مکانی بشه و تو سوراخ سمبه های اونجا دنبال قاتل بگرده. اما بازپرس بیشتر تو  دفترش نشسته و تصمیمات قضائی رو میگیره تا وارد این جزئیات بشه.جرقه علاقه ام از اونجایی شروع شد رمان جنایت و مکافات رو خوندم. و بعدها این جرقه با دیدن سریال " کاراگاه حقیقی " شعله ور شد! همذات پنداری ام با شخصیت راستین کوهل مثال زدنی بود. عاشق این شخصیت شدم.حرف های تلخ و فلسفیش که حال بقیه رو بد میکرد، مبهم و تو خودش بودن، اوکی بودن تنها بودنش، سیگار کشیدنش و جزئیات دیگه. شاید 3 الی 4 بار این سریالو دیدم و از نظاره شخصیت اصلی فیلم لذت میبردم. به دید تقریبا همه مردم، زندگی شخصیت اصلی به اندازه ای مذموم و ناخوشایند هست که نخوان تجربه کنند. اما من دوست داشتم. چون خودمم بعضی اوقات خیلی ساکت و تو خودم بنظر میام و دارم یک سری اتفاقات رو آنالیز میکنم و فکر عمیق تری نسبت به بقیه دارم. این قضیه گذشت و فکر میکردم صرفا بخاطر فیلم و سریال و تاثیر هالیووده که انقدر از این کار خوشم اومده تا جایی که یک روز ت, ...ادامه مطلب

  • تجربه گاهی باید رنج و سختی باشه

  • فهمیدم که صرفا کتاب خواندن و مطالعه نیست که به من بینش روشن تر و فهم وسیع تری میده. گاهی باید کمتر کتاب بخونی و بیشتر وقت و هزینه ات رو صرف تجربه و فعالیت میدانی کنی. این تجربه گاهی باید رنج و سختی با, ...ادامه مطلب

  • وقتی ما آمدیم اتفاق، اتفاق افتاده بود!

  • وقتی ما آمدیماتّفاق، اتفاق افتاده بود!حالهرکسبه سلیقه خود چیزی می‌گویدو در تاریکی گم می‌شود   , ...ادامه مطلب

  • که به سلامتیِ یک شکوفه زیر تگرگ

  • که به سلامتیِ یک شکوفه زیر تگرگکه به سلامتیِ گوسفند قبل از مرگ!که به سلامتی جام بعدی و گیجیکه به سلامتی مرگ‌های تدریجیکه به سلامتیِ خواب‌های نیمه‌تمامکه بـه سلامتی من... که واقعا تنهام!که به سلامتی سال‌های دربدریکه به سلامتی تو که راهیِ سفری... , ...ادامه مطلب

  • حسرت نبرم به خواب آن مرداب

  • حــســرت نــبـــرم بـه خــواب آن مـــردابکـــآرام درون دشـت شـب خـفـتـه اسـتدریـــایـــم و نــیــســت بــاکـــم ازطــوفـان دریـا هـمـه عـمـر خـوابـش آشـفـتـه است, ...ادامه مطلب

  • یکی داره بهم فکر میکنه!

  • میگن وقتی خوابت نمیبره یکی وبلاگ داره کلمه بهت فکر وبلاگ میکنه کلمه     حتما سیگارم وبلاگ داره کلمه بهم فکر وبلاگ میکنه کلمه !    , ...ادامه مطلب

  • تجربه هایم را به شما می گویم!

  • پزشک ها، کشیش ها، قاضی ها و افسرها طوری انسان را می شناسند که انگار خودشان او را ساخته اند. فقط مسئله این است که وقتی جوان بودم، این جور چیزها خیلی عذابم می دادند. خب خانواده ام حرفه ای نبودند. بلاخره, ...ادامه مطلب

  • حکیمان را بها کمتر نهادند

  •   حـکیـمـان را بهــا کمـتــر نهــادنــد     به نــادان جـلوه مستانـه دادنـد چه خوش بختی، چه خرم روزگاری     در سلطان به درویشی گشادند    , ...ادامه مطلب

  • هنوز نمرده بودم، ولی داشتم به سرعت می گندیدم

  • هنوز نمرده بودم، ولی داشتم به سرعت می گندیدم. کی تو این وضعیت نبود؟ همه مان مسافر این کشتی سوراخ هستیم   و دلمان هم خوش است که زنده ایم !      , ...ادامه مطلب

  • لا به لای دروغاتون

  • لا به لاى دروغاتون، يه نگاه به چشماى طرف مقابلتون بكنين، شايد پشيمون شدین, ...ادامه مطلب

  • گویند کسان بهشت با حور خوش است

  •  گویند کسان بهشت با حور خوش است من گویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار آواز دهل شنیدن از دور خوش است  , ...ادامه مطلب

  • تو به من خندیدی

  • تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت   برچسب‌ها: حمید مصدق, تو به من خندیدی, رفتی, باغچه کوچک, سالهاست , ...ادامه مطلب

  • به بهانه هرشب

  • دارد صدایت می زنم... بشنو صدایم را! بیرون بکش از زندگی و مرگ! پایم را داری کنار شوهرت از بغض می میری شب ها که از درد تو می گیرم کجایم را هر بوسه ات یک قسمت از کابوس هایم شد از ابتدا معلوم بودم انتهایم را در هر خیابان گریه کردم، گریه من را کرد! شاید ببیند شوهر تو اشک هایم را هیچم! ولی دارم عزیزم «هیچ» را از تو مستیم از نوشابه ی مشکی ست یا از تو؟! دارم تلو... دارم تلو... از «نیستی» مستم حالا «دکارت»,بهانه,هرشب ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها