ترم یک حقوق و عشق به کاراگاهی

ساخت وبلاگ

اوایل ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته حقوق، یکی از فانتزی هایی که خیلی تو سرم بود " حرفه کاراگاهی " بود. اونم نه یک کاراگاه خوشحال و خوشرو. بلکه یک کاراگاه کاملا جدی که خیلی به خودش سخت میگیره. اغلب کم حرف، سرد و بی روح اما خیلی پیگیر و خبره. وقتی میدیدم کاراگاه مقام قضائی نداره و فقط دستور میگیره، میخورد تو ذوقم. آخه خودمو مستقل تر از این میدونستم که بازپرس پرونده بخواد بگه چیکار کن چیکار نکن. برای همین آرزو میکردم کاش یک شغلی بود که هم بتونی بازپرس قضائی باشی هم کاراگاه باشی. چون تحقیق و تعقیب جزئی تر و واقعی تر توسط کاراگاه اتفاق میفته تا بازپرس. اصلا امکان داره گاهی وقتا کاراگاه مثل یه نیروی مسلح وارد مکانی بشه و تو سوراخ سمبه های اونجا دنبال قاتل بگرده. اما بازپرس بیشتر تو  دفترش نشسته و تصمیمات قضائی رو میگیره تا وارد این جزئیات بشه.

جرقه علاقه ام از اونجایی شروع شد رمان جنایت و مکافات رو خوندم. و بعدها این جرقه با دیدن سریال " کاراگاه حقیقی " شعله ور شد! همذات پنداری ام با شخصیت راستین کوهل مثال زدنی بود. عاشق این شخصیت شدم.حرف های تلخ و فلسفیش که حال بقیه رو بد میکرد، مبهم و تو خودش بودن، اوکی بودن تنها بودنش، سیگار کشیدنش و جزئیات دیگه. شاید 3 الی 4 بار این سریالو دیدم و از نظاره شخصیت اصلی فیلم لذت میبردم. به دید تقریبا همه مردم، زندگی شخصیت اصلی به اندازه ای مذموم و ناخوشایند هست که نخوان تجربه کنند. اما من دوست داشتم. چون خودمم بعضی اوقات خیلی ساکت و تو خودم بنظر میام و دارم یک سری اتفاقات رو آنالیز میکنم و فکر عمیق تری نسبت به بقیه دارم. 

این قضیه گذشت و فکر میکردم صرفا بخاطر فیلم و سریال و تاثیر هالیووده که انقدر از این کار خوشم اومده تا جایی که یک روز تو تست MBTI شرکت کردم و یکی از شغل هایی که بر اساس شخصیتم ارائه شد، متخصص صحنه جرم بود. اون لحظه که اینو خوندم، خیلی مفتخر و هیجان زده شدم. گفتم این کار تو خون منه و اگر به این حرفه راه پیدا کنم یکی از بهترین متخصصان و کاراگاه ها در این زمینه میشم. اما چیزی که مایوسم میکرد سیستم قضائی ایران بود و همینطور امکانات کمی که برای افراد تو زمینه تحقیق و تعقیب جرم در نظر گرفته شده. چیزی که الان در واقعیت وجود داره، با چیزی که تو سریال هالیوود که هرچند واقع گراست ساخته شده، فرق داره. تو آمریکا بهای بیشتری میدن، آموزش های بیشتری میدن آدم های باهوش تری در این زمینه فعالیت میکنن و خب یه کاراگاه اختیار سیگار کشیدن تو دفترش رو داره اما تو ایران...
ولی گذشته از همه ی این قضایا، این علاقه و اشتیاق تا یک جایی بیشتر نتونست دوام بیاره. چون همونطور که میدونید این کار خیلی خانواده کاراگاهی که خوب کار میکنه رو تهدید میکنه و من از یک جایی به بعد به شخصی علاقه مند شدم که به باهم بودن بیشتر اهمیت میدادم تا زندگی انفرادی و دنبال جانی و خلافکار بودن... ولی اگه اینم نشد، دوباره به کاراگاهی فکر میکنم!

پ.ن: بعد از مدت ها نوشتم. مختصر و کوتاه. ببینم کی میخونه، نظر بقیه چیه؟ تا شاید بعدا دوباره نوشتم.

پالتون...
ما را در سایت پالتون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paltono بازدید : 165 تاريخ : شنبه 17 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:27