حالم این روزا حالِ خوبی نیست
مثل حالِ عقاب، بیپرواز
شکلِ حالِ «ژوکوند» بیلبخند
مثل احوالِ تار بی«شهناز»
****
دود میشه کلمبیا هر روز
بینِ نخهای پاکتِ کِنتم
سقط میشه ترانهای هر شب
توی گیلاسِ سبزِ اَبسنتم
زندگیم مثلِ بیخدیواری
تو یه تاریخِ تلخِ و تکراری
با هر اسمی دوبار میمیرم
دو «محمد»، دو بار «مختاری»
****
اون شبی که صدای «نسرین» داشت
تو یه سلول سرد میپژمرد
بی.بی.سی تیترِ اولش این بود
«ممهی آنجلینا رو لولو بُرد!»
****
من سفر کردم از ترانه شدن
کوچ کردم به سرزمینِ سکوت
با گذرنامهای که رو جلدش
جای «ایران» نوشته بود «لیلیپوت»
****
کشوری که تو اون ستاره میشن
با دوتا فیلمِ بندتنبونی
آدماش برگزیده میشن با
قاشقِ داغِ روی پیشونی
****
همهی عمرشونو پُز میدن
به یه لوحِ گِلیِ گندیده
«رستمن»، قاتلای «سهرابی»
که به ساز اونا نرقصیده
****
«جَکو» با لوبیای سحرآمیز
کاشتن توی خاکِ ناباور
پیچکِ سبزشون به ابرا رسید
تا چه غولی پایین بیاد آخر
****
شعبدهبازی تو لباسِ سفید
دلقکی با کلاهِ شیپوری،
یه رابینهودِ سر به راه شده
یا گوریلِ بنفشِ انگوری...
برچسب : نویسنده : paltono بازدید : 201