پهلوان تو ماندم گرچه دیو بسیار است
آنچه از لبت خواندم کلّ هفتخوانم بود
از سکوت ترسیدم، در سقوط رقصیدم
نوش گفتی و دیدم: سم در استکانم بود!
.
"تا ابد" شدم از تو، خوابِ بد شدم از تو
بعد رد شدم از تو... عشق، امتحانم بود!
با دو چشم ناراضی، از میان این بازی
زنده ماند تا آخر! آن که قهرمانم بود
توی این خیابانها، دُورِ گیجِ میدانها
گم نمیشدم در خود، عشق تو نشانم بود
جام می به یک دست و دست دیگرم تنِ زن
گفتمت تتن تن تن... رقص در میانم بود!
پخش میشد از قرمز، بر لبت "خداحافظ"
خواستم بگویم: "نه!"... مُهر بر دهانم بود
شب، شب است و خاموشیست... خالی از هماغوشیست
آن ستارهی غمگین، کلّ کهکشانم بود
پالتون...
برچسب : نویسنده : paltono بازدید : 366