حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیق
زندگی کردن به عاشقها نمیآید رفـــیق
روحمان آبستن یک قرن تــنـــها بودن اســت
طفل حســرت نوش ما دنیـــا نمی آید رفیق
دستهایت را خودت " ها " کن اگر یـــخ کرده اند
از لب معشوقه هامان "ها " نمی آید رفیق
هضم دلتــنگی برای مـــوج آسان نیست ، آه
آب دریـا بـی سـبب بالا نمی آید رفیق
یــا شبیـه این جماعت بـاش یـا تنها بمان
هیچکس سمت دل تنها نمی آید رفــیق
التیـام درد هـای مـا فقط مـرگ است و بس
حال ما با دود و الکل جا نمی آید رفیـق
پالتون...
برچسب : نویسنده : paltono بازدید : 219