آسوده خاطرم که تو در خاطر منی

ساخت وبلاگ

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی

گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی 1

ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو

چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی 2

شهری به تیغ غمزه خون خوار و لعل لب

مجروح می‌کنی و نمک می‌پراکنی 3

ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم

باری نگه کن ای که خداوند خرمنی 4

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من

مهر از دلم چگونه توانی که برکنی 5

حکم آن توست اگر بکشی بی‌گنه ولیک

عهد وفای دوست نشاید که بشکنی 5

این عشق را زوال نباشد به حکم آنک

ما پاک دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی 6

از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست

ور متفق شوند جهانی به دشمنی 7

خواهی که دل به کس ندهی دیده‌ها بدوز

پیکان چرخ را سپری باشد آهنی 8

با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم

محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی 9

سعدی چو سروری نتوان کرد لازمست

با سخت بازوان به ضرورت فروتنی 10

پالتون...
ما را در سایت پالتون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paltono بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 18:24